English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6862 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mid off U توپگیر طرف میله نزدیک توپ انداز
mid on U توپگیر طرف توپ انداز
popping crease U خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
sillier U بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silliest U بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silly U بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
sightscreen U دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
off spin U چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
half volley U پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
infield U محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
highs U ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high U ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highest U ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
brooklyn U ضربه به میله جلو بولینگ بسمتی مخالف دست گوی انداز
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board U طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
batteries U توپزن و توپگیر
battery U توپزن و توپگیر
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
chinaman U زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
catcher U توپگیر پشت سر توپزن
third man U محل توپگیر دور از توپزن کریکت
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
short leg U توپگیر بین دو میله کریکت
long leg U یکی از مواضع توپگیر پشت میله ها
slipped U محل توپگیر پشت محافظ میله
slips U محل توپگیر پشت محافظ میله
slip U محل توپگیر پشت محافظ میله
leg slip U محل توپگیر پشت میله دار
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
defense U دفاع توپزن از میله ها
down U میله افتاده واخراج توپزن
castles U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castle U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
bowled U باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
send down U پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
saving U پس انداز
forehanded U پس انداز کن
thrift U پس انداز
savings U پس انداز
aggregate saving U پس انداز کل
ex ante saving U پس انداز
ex post saving U پس انداز
deposits U پس انداز
saver U پس انداز کن
irrigator U اب انداز
deposit U پس انداز
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
actual saving U پس انداز واقعی
prospect U چشم انداز
parapets U دست انداز
outlook U چشم انداز
fire teazer U اتش انداز
divisive U تفرقه انداز
lay-by U پس انداز کردن
grenadier U نارنجک انداز
parapet U دست انداز
lay-bys U پس انداز کردن
abortifacient U بچه انداز
footcloth U پای انداز
bank of deposit U بانک پس انداز
feller U درخت انداز
bank of deposit U صندوق پس انداز
crapshooter U طاس انداز
bumpiness U دست انداز
buttonhook U دکمه انداز
ejector U بیرون انداز
cannoneer U توپ انداز
dissaving U پس انداز منفی
discobolus U دایره انداز
compulsory saving U پس انداز اجباری
ballista U سنگ انداز
perspective U چشم انداز
foot cloth U پای انداز
hooker U قلاب انداز
hookers U قلاب انداز
fluter U چین انداز
fire teazer U سوخت انداز
ecbolic U جنین انداز
perspectives U چشم انداز
firer U سوخت انداز
scope U چشم انداز
pothole U دست انداز
shovelling U خاک انداز
shovels U خاک انداز
overlook U چشم انداز
overlooked U چشم انداز
overlooking U چشم انداز
overlooks U چشم انداز
trapper U تله انداز
trappers U تله انداز
starter U راه انداز
starters U راه انداز
bumpier U پر از دست انداز
bumpiest U پر از دست انداز
bumpy U پر از دست انداز
shovelled U خاک انداز
potholes U دست انداز
napkin U پیش انداز
napkins U پیش انداز
deposit account U حساب پس انداز
deposit accounts U حساب پس انداز
clearing bank U بانک پس انداز
bump U دست انداز
clearing banks U بانک پس انداز
dustpan U خاک انداز
dustpans U خاک انداز
shovel U خاک انداز
shoveled U خاک انداز
shoveling U خاک انداز
rocket launcher U موشک انداز
rocket launchers U موشک انداز
mortars U خمپاره انداز
driver U راه انداز
drivers U راه انداز
scenery U چشم انداز
trafficker U پشت هم انداز
traffickers U پشت هم انداز
scene U چشم انداز
scenes U چشم انداز
sonorous U طنین انداز
prospecting U چشم انداز
prospected U چشم انداز
lay by U پس انداز کردن
mortar U خمپاره انداز
bombers U بمب انداز
bomber U بمب انداز
bowler U توپ انداز
bowlers U توپ انداز
prospects U چشم انداز
lookout U چشم انداز
lookouts U چشم انداز
fireman U سوخت انداز
firemen U سوخت انداز
catapult U سنگ انداز
catapulted U سنگ انداز
catapulting U سنگ انداز
catapults U سنگ انداز
puddle U دست انداز
puddles U دست انداز
ringer U طنین انداز
ringers U طنین انداز
rough <adj.> U پر دست انداز
saving bank U بانک پس انداز
saving equation U معادله پس انداز
saving function U تابع پس انداز
saving motive U انگیزه پس انداز
saving ratio U نسبت پس انداز
savings account U حساب پس انداز
savings bank U صندوق پس انداز
scoop U خاک انداز
scooped U خاک انداز
save money U پس انداز کردن
saving account U حساب پس انداز
private saving U پس انداز خصوصی
procrastinator U تعویق انداز
propensity to save U گرایش به پس انداز
rate of saving U نرخ پس انداز
saving rate U نرخ پس انداز
releaser U راه انداز
bumpy <adj.> U پر دست انداز
panorama U چشم انداز
panoramas U چشم انداز
retardant U عقب انداز
reverberative U طنین انداز
saves U پس انداز کردن
mouth-watering U دهان آب انداز
stoker U سوخت انداز
the t. U صاعقه انداز
theory of saving U نظریه پس انداز
thrift institutions U موسسات پس انداز
to lay aside U پس انداز کردن
to lay up U پس انداز کردن
torpedo tube U اژدر انداز
springer U کمند انداز
splitter U نفاق انداز
saved U پس انداز کردن
scooping U خاک انداز
save U پس انداز کردن
scoops U خاک انداز
spearman U نیزه انداز
unsaved U پس انداز نشده
salt away <idiom> U پس انداز کردن
provident bank U صندوق پس انداز
landscape U چشم انداز
Recent search history Forum search
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1wife is life life is knife knife kill the life
1pushrod
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
0ما آمده ایم تا شما را یک قدم به اهدافتان نزدیک کنیم
0ما آمده ایم تا شما را یک قدم به اهدافتان نزدیک کنیم
1ما آمده ایم تا شما را یک قدم به اهدافتان نزدیک کنیم
1میز طرح تیر برای خمپاره انداز چقدره؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com